همیشه قبل هر حرفی برایت شعر میخوانم
قبولم کن ... من آداب زیارت را نمیدانم !
نمیدانم چرا این قدر با من مهربانی تو
نمیدانم کنارت میزبانم یا که مهمانم
نگاهم روبروی تو بلاتکلیف میماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم
تماشا میشوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم
اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست میگویم:
که من یک شاعر درباریام ؛ مداح سلطانم...
-----------------------------------------------------
عزیزم دوری ات خیلی برای من خطر دارد
من و تو خوب می دانیم که دلتنگی خطر دارد
همین دیروز دکتر گفت احوالت مساعد نیست
تصور کرده داروها به حال من اثر دارد
سراپایم میان دستگاهی سرد، اسکن شد
یکی باید بیاید از دلم تصویر بردارد..!
عزیزم حال من این روزها بدجور داغون است
اگر بدتر کنی بهبودی اش ، اما و گر دارد
نفسهایم گرفته،دست و پایم سست، رنگم زرد
عزیزم دوریت جداً برای من ضرر دارد
(سرخوش پارسا)